دفترخاطرات

ساخت وبلاگ

یک روزی یک جایی این قطار استاد و من رفتم در جهان شلوغ تری از اینجا سوت و کور زیستم.

پشیمانم چون روحیاتم به اون فضا نمیخورد و نمیخوره.

همه خوشگل و جاب و بزک دوزک شده با موسیقی های ترند و کپشن های عجیب. جایی که برا من هنوزم مثل سرزمین عجایبه.

اینجا خونه منه. گرم، صمیمی و دنج.

نمیدونم کسی میخونه...کسی میاد..کسی هست یا نه ولی کاش همه یه بار دیگه دورهم جمع شیم

دفترخاطرات...
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 18:44

دوروز تا اون روز لعنتی

که مطمئنم دوباره باید واسش یه سال صبر کنم

الان نصف شبه..شایدم صبحه

صدای گربه ارامشمو بریده

ازدرودیوار لب تاب حشرات مختلف بالا میره

هرچی میذارم برای دانلود ارور میده

اینستا بلاکم کرده

از وحشت گربه هی یه چیز سفید درحال دویدن میبینم

و ا بی حوصلگی نشستم پای دیدن سریالهای عجیب و غریب(میخوام نگم مزخرف) ایرانی

یعنی خانواده دکتر ارمان

حس میکنم باید با یکی حرف بزنم ولی خب میرم سمت سررسید ک بنویسم!

اره

شب خوش خلاصه

دفترخاطرات...
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 13 آذر 1398 ساعت: 10:36

سلامخب بسلامتی کنکور هم تموم شدو رفتاین وسط یه چیزی و نمیفهممچرا ؟چرا باید بشنوم بعضیا گریه کردن؟چرا باید نگران باشم؟بیخیاااااااالاین روزا فقط کارم شده گفتن این کلمه به دوستامبیخیاااااالمیتونی صدبار د دفترخاطرات...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 13 آذر 1398 ساعت: 10:36

سلام...نمیدونم چندتا مخاطب دارماما من به نوشتن معتادم هرجا که باشمامروز اولین امتحان نهایی مو دادمدینی 20 که نه ولی خب بدم نمیشمهرچند مهم نیستقبلا نوشتم که کنکور واسم مهم نیست و راه من این سمتی نیستای دفترخاطرات...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:58

همین الان داره تند تند میباره

اونقدر تند که میتونم بگم بارون همزادمه و مثل من دیوانه است

جنون تو چشماش موج میزنه و صداش رو بلند میکنه که بلند تر بگه هستممممم

دمت گر خدا

مرسی که داره میباره

حالم خییلی بهتره

سرماخوردم باید ریاضی بخونم

بعدشم فیزیک و...

خسته ام

اما بارون

وقت میباره ادم نمیتونه بیخیال زندگی بشه

دفترخاطرات...
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:58

سلامهمین حالا که دارم در اتاق تاریکی که حالا کمی از نور خورشید بی جان بر ان می تابد می نویسم باران می بارددیروز روز افتضاحی بود...از همان روزهایی که جایشان را درسررسید روزانه نوشته هایم خالی میگذارم و دفترخاطرات...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:58

سلامتاجایی که دینی خوندم و درجریانم توفیق مال اوناییه که لااقل یه پله بالاترن و به خدا نزدیک ترشایدم خدا از رگ گردن نزدیک تره ولی اونا اونقدر دستشونو سمتش بردن که نزدیک تر شدننمیدونمبگذریماینکه چرا ای دفترخاطرات...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:58

اینم بگم بعد برماقا من کاری ندارم روزه میگیرین ..نمی گیرین...اصلنم به نظرم لازم نیست خوردن جلوی روزه دار ممنوع باشه یا هرچیزی..ولی دیگ خیلی زشته وارد مدرسه میشم همه دارن ساندویچ میخورن بهم تعارف میکنن دفترخاطرات...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:58

سلاماگه اعتماد کنیم به کتاب دینیباید امشب شب قدر یعنی اندازه گرفتن باشه،شب مقدر شدنشبی که اندازه ات مشخص میشه و سال اینده هرزمان و هرکاری همونطور که خدا میخواد نوشته میشهقبلا سر اختیار دعوا داشتم که پ دفترخاطرات...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:58

سلاممعتاد به خواب ترین نباشم یکی ازونا هستمهمونقدر که مامانم بهم بگه خرس قطبی تو زمستونش اونقدر نمیخوابههمونقدر که ساعتها بتونن پشت در بمونن و زنگ بزنن و بیدار نشمهمونقدر که به ازمون و ... نرسمهمونقدر دفترخاطرات...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترخاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemee79a بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:58